ترانهی لورلای
شاعر: هاینریش هاینه
ترجمه و زیرنویس: پرسهزن
لورلای نام صخرهای در حاشیهی رود راین است. در سال 1801 کلمنس برنتانو برای بخشی از رمانش با عنوان گودوی یا تصویر سنگی مادر، تصنیفی با عنوان لورلای سرود. داستان این تصنیف از این قرار است که لورلای که از بیوفایی معشوقش دلشکسته شده است، مردان مفلوک را اغوا کرده به کام مرگ میکشاند. کشیشان شهر به جای آنکه برای او مجازات مرگ در نظر گیرند، او را به سکونت در صومعهای محکوم میکنند. در راه رسیدن به دیر، لورلای اجازه میخواهد از صخرهای که پیشتر ذکرش آمد، بالا برود مگر معشوقش را در پی خود ببیند. اما دریغ آن زمان که به این قصد صخره را بالا میرود به درون رود میافتد و جان میسپارد. از آن پس، آن صخره پیوسته نام لورلای را زمزمه میکند. در سال 1824 هاینریش هاینه شعر لورلای را با حول همین داستان، با الهام از شعر برنتانو میسراید. در شعر هاینه، لورلای بسان زنی فتنهگر است که بر فراز صخره نشسته است و موجب هلاکت زورقبانانی است که از همه جا بیخبر، محو تماشای زیبایی او میشوند.
نمیدانم از چه روی
گشته ام این چنین محزون
قصهای از زمانهای دور
.نمیشود از خاطرم برون
هوای خنک شود اندک اندک تار
به آرامی روان است رود راین
به نور شفق شباهنگام
.قلهی کوه گشته است تابان
پریچهر دوشیزهای خوبروی
زده تکیه بر فراز کوه
زرین گوهرانش فشانند نور
.زند شانه چون بر زرافشان موی
میزند شانه نغمهخوانان
گیسوان را به شانهای زرکوب
میکند با چکامهاش حیران
.میکند با ترانهاش مرعوب
بلمران آن زورق خُرد
.شاهد دردمند این همه است
غافل از سنگ و صخره بر سر راه
.دیدگان بر بلندای کوه دوخته است
فروخورد خیزابها ای دریغ
بلمران و زورق سرانجام کار
و اینها همه حاصل نغمهای ست
.که لورلای سر میداد
.ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید